، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

.....

1393/2/22 14:48
نویسنده : مامان و بابا
896 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه من و تو و بابایی با عمه جون رفتیم نمایشگاه کتاب

درواقع تنها هدفمون خرید برای شما گل پسر بود... کلی کتاب و cd واست خریدیم؛ امیدوارم به دردت بخورن و بتونی بهترین استفاده رو ازشون ببری...

شبش هم رفتیم آبشار تهران و شام رو اونجا خوردیم...

حیف که خیلی خسته بودیم و نتونستیم تو رو زیاد بگردونیم؛ من هنوز بابت این مساله عذاب وجدان دارم...

 

روز شنبه(پریروز) برای اولین بار برات نوبت گرفتیم که ببریمت آرایشگاه کودک... قبل از این همیشه خودم موهاتو مرتب میکردم، اما جدیداً خیلی مقاومت میکنی و به هیچ طریقی نتونستم بازم موهاتو مرتب کنم...

ساعت 8.5 نوبت داشتیم... آرایشگاه موکا طبقه چهارم مرکز خرید پارسیان بود، ما تقریباً 45 دقیقه زودتر رسیدیم، توی این فاصله یه ماشین کودک واست کرایه کردیم و نشستی توش و بابایی تو رو  راه می برد... ماشین فرمون داشت و حس فرمون دوستی تو تا حدی میتونست ارضا بشه... 

5 دقیقه مونده بود که نوبتمون بشه... ماشینو بردیم پس بدیم که با مقاومت تو روبرو شدیم، خلاصه با کلی گریه و زاری تو رو از تو ماشین کشیدیم بیرون...

موقع کوتاه کردن مو هم مثل اینکه خیلی اذیت شدی... دیگه حتی اسباب بازیهای مورد علاقت هم نمیتونست حواستو پرت کنه؛

الهی قربونت برم خیلی بیقراری کردی، اما خدارو شکر که زود تموم شد... موهات خیلی کوتاه شد، من همش دلم برای موهای خوشگلت تنگ میشه... عادت ندارم تو رو با موهای کوتاه ببینم، انشالله دفعه های بعدی نمیذارم موهاتو زیاد کوتاه کنه قندعسل مامان!

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان معصومه
23 اردیبهشت 93 21:26
مبارکه گل پسر
مامان معصومه و فاطمه
9 خرداد 93 2:16
سلام زهرا جان خوبی ؟ یادته وبلاگ معصومه رو کی طراحی کردی؟؟